50 مطلب آخر
حقوق بیماران : روزهاي سخت همراهان بيمار بدون نگاهي مهربان

درست است كه وظيفه پزشك و پرستار فقط در حوزه درماني تعريف شده است ولي بايد وجود مراكز مشاوره و روان شناسي در بیمارستانها جزئي از روند درماني در نظر گرفته شود    . . . . .    ديدن زندگي شخصي، اشك ها، غصه ها و لحظات تلخ و شيرين زندگي بيماران و همراهان آنها پس از مدتي براي كادر درماني عادي مي شود    . . . . .   كادر درماني همه توان حرفه اي خود را براي بهبود بيمار مي گذارد اما نبايد از آنها انتظار داشت توان عاطفي خود را نيز براي بيمار خرج كنند چرا كه در آن صورت از زندگي معمول خود محروم مي شوند    . . . . .     اولين عاملي كه اصل حمايت رواني از بيمار و همراهان وي در بیمارستان را رعايت نمي كند اين است كه در بیمارستانها محلي براي استقرار همراهان بيمار وجود ندارد    . . . . . .   وقتي بيمار پذيرش مي شود حداقل يك نفر همراه با او در بیمارستان ماندگار مي شود ولي اين فرد از نظر مكان استراحت و تغذيه تامين نيست بنابراين خستگي هاي جسمي فشار مضاعفي بر تنگناهاي روحي او دارد    . . . . .     واقعيت اين است كه مركز يا حتي يك اتاق در هيچ يك از بیمارستانهاي ايران وجود ندارد كه خدمات روان شناسي و مشاوره اي را به بيماران و همراهان آنها ارائه دهد و چيزي كه وجود ندارد را نمي توان بدون مثال واقعي تعريف كرد ...

جهت رویت متن کامل این مطلب  ٬ میتوانید بر روی کلمهء   ادامه متن در كادر زير کلیک فرمائید : 

تحلیل ما

متن کامل

روزهاي سخت بيماري بدون نگاه هاي مهربان 

تخت را به طرف اتاق عمل مي برند، همراهان بيمار با بيم و اميد با پرستاران حركت مي كنند، پس از ورود بيمار به اتاق عمل، بغض يكي از همراهان مي تركد و صداي هق هقش بلند مي شود، پرستار به سرعت تذكر مي دهد: چه خبره؟ اينجا بیمارستانه ...

در تمام مدت عمل جراحي، همراهان بيمار منتظرند، كادر پزشكي مي روند و مي آيند، كسي به افرادي كه پشت در اتاق عمل ايستاده يا نشسته اند توجهي ندارد، بعد از خروج بيمار از اتاق عمل پزشك توضيح اجمالي از وضعيت بيمار مي دهد و مي رود، حالا باز همراهان بيمار مانده اند و عزيزشان كه در بخش مراقبت هاي ويژه بستري است، پرستار به سرعت تذكر مي دهد: 'فقط يك نفر مي تونه بمونه بقيه بايد بروند' و بي توجه به اصرارهاي مادري كه مي خواهد قبل از رفتن پسرش را ببيند پرده را مي كشد ...

ميتوان گفت: پر طرفدارترين سريال تلويزيوني كه در چند سال اخير با محوريت بيمار و بیمارستان از رسانه ملي پخش شده است سريال 'پرستاران' است، يكي از نكات مثبت و دلچسب اين مجموعه تلويزيوني كه حتي تمام اتفاقات ناراحت كننده داستان را تحت تاثير قرار مي دهد، تعامل كادر درماني با بيمار و همراهان وي است، بگونه اي كه ارتباط عاطفي و دوستانه پرستاران و پزشكان با بيمار يا همراهانش در روند بهبود بيمار يا پذيرش واقعيت وجود بيماري موثر است.

حتي در قسمت هايي از اين مجموعه تلويزيوني كه بيمار بخاطر فهميدن واقعيت بيماري به اعمالي مثل خودزني، ديگر زني و يا حتي خودكشي دست مي زند، باز هم حضور و فعاليت رواني كادر درماني به گونه اي است كه بيننده مجاب مي شود پزشكان و پرستاران، همه حسن نيت خود را براي كمك به بيمار به خرج داده اند و ديگر كاري بيش از اين از دستشان بر نمي آمده است.

شايد مناسب نباشد كه يك واقعيت و الزام را با ذكر مثالي از يك مجموعه داستاني توضيح داد اما واقعيت اين است كه مركز يا حتي يك اتاق در هيچ يك از بیمارستانهاي ايران وجود ندارد كه خدمات روان شناسي و مشاوره اي را به بيماران و همراهان آنها ارائه دهد و چيزي كه وجود ندارد را نمي توان بدون مثال واقعي تعريف كرد ...

با اينكه به زحمت در زمان غير ملاقات به بیمارستان آمده ام ولي باز هم ايستگاه پرستاري شلوغ است،
'سمانه م' كه پرستاري 29 ساله است از من مي خواهد موقع صحبت كردن راه برويم تا او به كارهايش هم برسد، موضوع مشاوره و حمايت رواني بيماران و همراهانش را برايش توضيح مي دهم همان طور كه به حرف هاي من گوش مي دهد به همراه بيمار اتاق اول گوشزد مي كند كه زياد با مريض حرف نزد، به بيماران اتاق دوم اعتراض مي كند كه چرا از تخت پايين آمده، در جواب بيمار ديگري از همان اتاق كه سراغ پزشكش را مي گيرد مي گويد نمي دانم و از همراه بيمار اتاق آخر مي خواهد بيرون برود تا آمپول بيمار را تزريق كند، بيمار دختري 10 ساله است و به شدت ترسيده، با نگاهي به آمپول در دست سمانه گريه اش مي گيرد، سمانه سريع آمپول را تزريق مي كند و بي توجه به گريه دخترك از اتاق بيرون مي آيد، مادر دختر آنچنان سريع به سرعت به اتاق بر مي گردد كه محكم به هم برخورد مي كنيم، مادر با خستگي عذر خواهي مي كند، بيمار كوچك اتاق آخر هنوز گريه مي كرد و سمانه پنج قدم جلوتر از من در حال بازگشت به ايستگاه پرستاري بود، جواب سوالم را در مورد حمايت رواني از بيمار از او گرفتم ...

'صادق رحيمي' كه پرستار بخش مردان است اعتقاد دارد اولين عاملي كه اصل حمايت رواني از بيمار و همراهان وي در بیمارستان را رعايت نمي كند اين است كه در بیمارستانها محلي براي استقرار همراهان بيمار وجود ندارد.
رحيمي گفت: وقتي بيمار پذيرش مي شود حداقل يك نفر همراه با او در بیمارستان ماندگار مي شود ولي اين فرد از نظر مكان استراحت و تغذيه تامين نيست بنابراين خستگي هاي جسمي فشار مضاعفي بر تنگناهاي روحي او دارد.
اين پرستار با بيان اينكه ديدن زندگي شخصي، اشك ها، غصه ها و لحظات تلخ و شيرين زندگي بيماران و همراهان آنها پس از مدتي براي كادر درماني عادي مي شود افزود: كادر درماني همه توان حرفه اي خود را براي بهبود بيمار مي گذارد اما نبايد از آنها انتظار داشت توان عاطفي خود را نيز براي بيمار خرج كنند چرا كه در آن صورت از زندگي معمول خود محروم مي شوند.
شايد حرف اين پرستار كه در آستانه بازنشستگي است و عمري را در بیمارستانها گذرانده است درست باشد اما بيماران و همراهان آنها اين موضوع را از زاويه ديگري مي بينند.

'مريم احمدي' 34 ساله به علت شكستگي پا 10 روز است كه در بیمارستان بستري است، علاوه بر دردي كه دارد وزنه هايي كه به پاي او وصل شده قدرت هر گونه حركت را از او سلب كرده، همه اين عوامل دست به دست هم داده كه اعصاب خانم احمدي تحريك پذير شود.
خانم احمدي مي گويد: از بعضي از مريض ها شنيده ام ممكن است پايم كوتاه شود ولي هر بار كه اين موضوع را به پزشكم مي گويم مي گويد 'من دكترم يا شما' فقط همين نه توضيحي نه تاييدي و نه تكذيبي.
اين موضوع كه پزشكم فقط با همين جملات سعي مي كند موضوع را فيصله دهد باعث شده هر روز استرس اين را داشته باشم كه نكند تا آخر عمر لنگ بزنم.

'هادي' همراه بيماري است كه در حال گذراندن مرحله دوم شيمي درماني است، او بيرون اتاق ايزوله نشسته است و زير لب دعا مي خواند، شايد بخاطر لباسي كه تنم بود فكر كرد من از پرستاران اتاق ايزوله هستم چون وقتي با لبخند به او گفتم نگران نباشيد به زودي مريضتان از اتاق خارج مي شود ابتدا با تعجب نگاهم كرد اما بعد انگار كه منتظر شنيدن اين حرف باشد برايم از برادر بيمارش گفت و اينكه: دلم دارد مي تركد هر وقت اينجا مي نشينم فكر مي كنم كاش بار آخري باشد كه به اينجا مي آييم، كاش برادرم زودتر از شر اين سرطان خلاص شود، اينجا هم كه هوا آنقدر خفه است كه نفسم بالا نمي آيد، در لحظاتي كه به شدت نياز داري با يك نفر حرف بزني تنهايي، هيچ كس نيست كه با او درد دل كني، شما اولين پرستاري هستي كه در مدتي كه به بیمارستان مي آييم از من در مورد برادرم پرسيده ...
موقعي كه برادرش از اتاق خارج شد هنوز پشت در نشسته بوديم، هادي به سرعت به سمت برادرش رفت و در جواب من كه براي هر دو نفرشان آرزوي سلامتي مي كردم گفت: از اينكه به حرف هايم گوش داديد ممنونم، احساس مي كنم سبك شدم ، لطف بزرگي كرديد ...
نمي دانم چرا نخواستم بداند من اصلا پرستار نيستم، شايد بخاطر اينكه نخواستم لحظاتي كه با آسودگي خيال گذرانده بود برايش سوال برانگيز شود، شايد هم بخاطر جمله آخرش ... ' لطف بزرگي كرديد'
اين جمله را قبل از صحبت با هادي از زبان يكي از پزشكان شنيده بودم.

دكتر 'آرام حيدري' به من گفته بود: در بیمارستانها كمبودهاي ريز و درشتي وجود دارد كه تامين آنها از روحيه دادن به بيماران و همراهان آنها واجب تر است بنابراين اگر يك پزشك يا پرستار 'لطف' كند، حوصله داشته باشد و شرايط كاري اش اجازه دهد ممكن است به روحيات بيماران و همراهان آنها توجه كند در غير اين صورت اين موارد جزء وظايف آنها نيست.

پزشك ديگري كه نخواست نامش در اين گزارش برده شود هم گفت: من به عنوان يك پزشك هر گاه پزشك ديگري در مورد جزئيات بيماري به مريض يا همراهان او توضيح مي دهد مي ترسم چون پزشكان معمولا اين كار را وقتي انجام مي دهند كه اگر اتفاقي براي بيمار افتاد اين حرف را داشته باشند كه من ريسك عمل را براي شما توضيح دادم و به نوعي سلب مسووليت مي كنند.

درست است كه وظيفه پزشك و پرستار فقط در حوزه درماني تعريف شده است ولي بايد وجود مراكز مشاوره و روان شناسي در بیمارستانها جزئي از روند درماني در نظر گرفته شود.

'هوشنگ اميري' كه يك مددكار اجتماعي است معتقد است ارائه مشاوره و آموزش به بيمار و همراهان وي نه تنها اميد به زندگي را در آنها افزايش مي دهد بلكه به كادر درماني هم كمك مي كند با ايجاد فضايي دوستانه از همراهان بيمار براي پرستاري از او كمك بگيرند و روند بهبود بيمار را سرعت بخشند.
اميري افزود: اين ياري دهندگي ذهني و روحي حتي بايد پس از فوت احتمالي بيمار تا هنگامي كه همراهان او در بیمارستان هستند ادامه داشته باشد.

هنوز لباس پرستار اتاق ايزوله را بر تن دارم، هادي و برادرش آرام آرام به سمت در خروجي بخش حركت مي كنند، با صداي گريه مادري كه سعي مي كند به هر ترتيب شده پسرش را كه تازه از اتاق عمل بيرون آورده اند ببيند، نگاهم را از آنها بر مي دارم و به آن طرف شيشه چشم مي دوزم، پرستار به مرد همراه مادر مي گويد زودتر او را از بخش بيرون ببرند، تنها نگاه مهرباني كه در اين صحنه مي بينم چشم هاي اشك بار مادر است و تابلويي از دختر بچه كوچكي كه انگشتش را روي بيني گذاشته و اشاره مي كند : هيس ...

منبع : ایرنا

منبع : تاریخ : ۱۳۸۹/۱۱/۲۱ تعداد بازدیدکنندگان : 10404

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 1888
بازدید دیروز : 2070
بازدید این ماه : 3958
بازدید امسال : 799441
بازدید کل : 37166514

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش